سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیا جهنمی است...

ارسال‌کننده : عبدالله در : 91/1/9 8:54 عصر

 

می‌دانی عبدالله؟

وقتی که دانشجویی روز و شب در فکر پروژه‌ی نهایی‌اش هست کودکی از سرما در کنار خیابان می‌لرزد و تنها اندیشه‌اش چندهزار تومان درآمد بیشتر است تا بتواند به خانه که چه بگویم پناهگاهش بازگردد

وقتی روزنامه‌نگاری خیالات برش داشته است و خود را پیشتاز انتشار حقایق و آزادی‌خواه و عدالت‌طلب می‌پندارد، دختر معصومی از ترس فقر یا از هزاران هراس دیگر تن به گرگان می‌سپارد و برای همیشه روح و جانش زخمی‌ می‌ماند

وقتی دین‌داری در خیالات خود می‌پندارد که آیا نگاهی دیروزش به نامحرم را خدا بخشیده است و یا این که به خاطر کدامین گناهش خواب مانده و نماز صبحش قضا شده است، مردی برای فرار از شرم دست‌های خالی نزد خانواده‌اش به هزاران زشت‌کاری متوسل می‌شود

وقتی عاشقی از بی‌مهری معشوقش نالان است و آسوده از همه‌جا با پنهان شدن خورشید روی یار همه‌ی عالم را تاریک می‌بیند، جوانی فقیر در بازارهای شهر حمالی می‌کند و نه عشقی در دلش جوانه می‌زند و نه غریزه و شوری در جانش پیدا می‌شود.

می‌دانی؟

وقتی کنار سفره‌ی هفت‌سین یا هرجای دیگر هستی و منتظر تحویل سالی، وقتی که در غم‌هایی که به نظرت بسیار بزرگ‌اند غرق شده‌ای -چه ناامید باشی و چه امیدوار و دعاگو- به یاد بیاور که کسانی هم هستند که لحظه‌های دردآور و غم‌انگیز تو بهترین لحظات زندگی آنان است. اگر این را فهمیدی هم غمت را کوچک‌تر و بی‌اهمیت تر می‌بینی و هم به جای غرق شدن در مشکلات شخصی و آرمان‌ها و تفکرات بی‌سروته برمی‌خیزی و دستی به یاری محرومین برمی‌آوری، این گونه شاید دیگر به نظرت نیاید غم و رنج بزرگی در زندگی داری، این‌گونه شاید غمی ارزشمند و انسان‌ساز وجودت را پر کند: غم انسان و کرامت انسانی. آن‌گاه هم دانشجوی کوشاتری خواهی بود، هم روزنامه‌نگاری دغدغه‌مندتر، هم دین‌داری دین‌دارتر و هم عاشقی توان‌مندتر...


دیگر زمان زلف پریشان گذشته است
تاریخ مصرف دل انسان گذشته است

در عصر ما فجیع‌تر از طرح تیر و قلب
عکس گلوله‌ای است که از نان گذشته است

در چشم من که «حال» ندارم بدون فال
«آینده» نیز -از تو چه پنهان- «گذشته» است

باور نمی‌کنم که جهان جای جام جم
از معبر تفاله‌ی فنجان گذشته است

دنیا جهنمی است که در روز سرنوشت
تصویرش از مخیله‌ی شیطان گذشته است

انگار مدتی است که پروردگار هم
از خیر رستگاری انسان گذشته است

غلامرضا طریقی؛ مجموعه شعر «به جهنم




کلمات کلیدی : آرمانی